عجیب ولی واقعی

ساخت وبلاگ
ستاره دنباله داری با دو دنباله که از نوامبر 2011 در برابر دوربینهای زمینی ظاهر شده قرار است 5 مارس از نزدیک با زمین ملاقات کند.

به گزارش خبرگزاری مهر، "گاراد" ستاره دنباله داری با دو دنباله است که خاستگاه آن در صورت فلکی هرکول قرار دارد.

این دنباله در 4 فوریه با زاویه حدود 0.5 درجه از توده کروی شکل از ستارگان با عنوان M92 عبور کرد و توانست با چشم غیرمسلح از زمین دیده شود.

تلسکوپ نیومکزیکو به دوستداران نجوم اجازه داد که دنباله وسیعی از گرد و غبار را که به شکل ملخ هواپیما و یک دنباله یونی که به سبب باد خورشیدی در جهت مخالف خورشید در حرکت بود را مشاهده کنند.

این توده کروی در فاصله حدود 27 هزار سال نوری از زمین قرار دارد درحالی که دنباله دار تنها در فاصله 12.5 دقیقه نوری از سیاره زمین واقع شده بود.

روز 24 فوریه ستاره شناسان، "گاراد" را با یک یال سبز- آبی، یک دنباله باریک آبی رنگ از گاز و یک دنباله سرخ- قهوه ای از گرد و غبار رصد کردند.

براساس گزارش مدیا ایناف، این ستاره دنباله دار 5 مارس از نزدیکی زمین با فاصله 1.3 واحد نجومی برابر با حدود 195 میلیون کیلومتر از کنار زمین عبور خواهد کرد و در آن روز با چشم غیرمسلح دیده خواهد شد. یک واحد نجومی فاصله میان زمین و خورشید و برابر با 150 میلیون کیلومتر است.

دنباله دار "گاراد" که به طور کلی با عنوان c2009 P1 شناخته می شود در 13 آگوست 2009 توسط یک منجم استرالیایی به نام "جی. جی گاراد" کشف شد.

در نوامبر 2011 این جرم آسمانی دوباره ظاهر شد و به تلسکوپهای نجومی کوچک با قطر لنز تنها 5 اینچ اجازه داد تا تصاویری زیبا از آن را تهیه کنند.

دنباله دار گاراد با دو دنباله درحال عبور از کنار توده کروی M92 است

نمای از نزدیک دنباله دار (سمت راست) یا توده کروی (سمت چپ)

فاصله گاراد از زمین و خورشید در 18 فوریه 2012

منبع:خبرگزاری مهر
عجیب ولی واقعی...
ما را در سایت عجیب ولی واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maniya kharidaniha بازدید : 246 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 16:53

مجله نشنال جغرافی در گزارش زیباترین تصاویر نجومی هفته عکسهایی تماشایی از سرنوشت یک ستاره و مسیر خیالی را برگزیده است که البته در میان این عکسها شمشیرجبار، ریگزار سرد و کار در فضا نیز برگزیده شده اند.

به گزارش خبرگزاری مهر، در گزیده عکسهای نجومی هفته از نگاه نشنال جغرافی تصاویری از روبات مستتر،
تماشای خورشید گرفتگی از آسمان، ریگزارهای سرد و مسیر خیالی آسمان منتشر شده اند.

سرنوشت یک ستاره
ناسا با کمک تصویر جدیدی که تلسکوپ هابل از یک منظومه دوتایی گرفته است پیش بینی کرد که ستاره بزرگتر این منظومه در آینده ای نزدیک می میرد و به یک ابرنواختر تبدیل می شود.
منظومه ستاره ای دوتایی "اتا- حمال" (Eta Carinae) در دهه های نخست قرن نوزدهم نورانی و نورانی تر شد تا اینکه در آوریل 1843 پس از ستاره شباهنگ یا ستاره کاروان کش که تقریبا هزار برابر به زمین نزدیکتر است به دومین جرم درخشان آسمان تبدیل شد.
تصویر جدیدی که هابل با "دوربین ACSHRC از "اتا- حمال" تهیه کرده است نشان می دهد که این ماده به روش متحدالشکلی از ستاره به بیرون پرتاب نمی شود بلکه به صورت یک شکل دمبلی فوران می کند.
ریگزار سرد
این تصویر جدید را کاوشگر مدارگرد Mars Reconnaissance ناسا از چین های درخشان و سرد در ریگزارهای مریخ تهیه کرده است. این عکس را مدارگرد ناسا اواخر پاییز زمانی که درحال عبور از نیمکره جنوبی سیاره سرخ بود گرفت.
شمشیر جبار
ماتیو دیتریچ، عکاس ساکن پنسیلوانیا روز یکشنبه گذشته این عکس را از سحابی جبار گرفت. هرچند این سحابی در فاصله حدود هزار و 500 سال نوری از زمین قرار دارد می توان آن را در آسمان شب به شکل قسمتی از شمشیری که از کمربند جبار آویخته شده است با چشم غیرمسلح مشاهده کرد.
مسیر خیالی
در پارک ایالتی "چری اسپرینگ" در پنسیلوانیا یک ناظر آسمان محو تماشای نور منطقه البروج است که به شکل یک قیف کم نوری که بخشی از افق را پوشانده است دیده می شود. این مسیر خیالی از منظومه خورشیدی، مسیر حرکت خورشید و سیاراتش را نشان می دهد. همراه با قاب منطقه البروج سیارات زهره (ونوس) و مشتری نیز دیده می شوند.
کار در فضا
"اولگ کونوننکو" و "آنتون شکاپلروف"، فضانوردان روس به منظور نوسازی و محافظت از ایستگاه فضایی بین المللی مشغول انجام یک پیاده روی فضایی هستند.
در این پیاده روی که 6 ساعت و 15 دقیقه به طول انجامید این دو فضانورد روی یک شاخه تلسکوپ که سال آینده باید تعویض شود کار می کنند.
سحابی در حال توسعه
در این تصویر که در فنلاند گرفته شده است می توان رشته های سحابی Simeis 147 را مشاهده کرد. این سحابی باقیمانده های یک ابرنواختر غول پیکر است که در صورت فلکی ثور قرار دارد. این توده گاز و گرد و غبار در حال توسعه در حدود 3 هزار سال نوری از زمین است و گستردگی آن 150 سال نوری است.
روبات استتار شده
دوربین پانورامیک کاوشگر Mars Opportunity (فرصت) این تصویر را از پانلهای خورشیدی خود که با گرد و غبار استتار شده اند گرفته است. این روبات پنجمین زمستان مریخی خود را در سیاره سرخ می گذراند. پوشیده شدن پانلهای خورشیدی با ذرات گرد و غبار خبر خوبی نیست. با غبار گرفتن این پانلها امکان شارژ باتریهای روبات کاهش می یابد. این بدان معنی است که زندگی مریخ نورد "فرصت" نیز به زودی همانند خواهر دوقلویش، "روح" به پایان خود نزدیک می شود.

خورشید گرفتگی جزئی
روز سه شنبه رصدخانه دینامیک خورشیدی ناسا مشاهده کرد که ماه از مقابل خورشید گذشت و به این ترتیب یک خورشید گرفتگی جزئی را ایجاد کرد که از فضا قابل رویت بود.


منبع:خبرگزاری مهر
عجیب ولی واقعی...
ما را در سایت عجیب ولی واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maniya kharidaniha بازدید : 247 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 16:53

دانشمندان در حال راه اندازی ماموریتی ساختگی و چهار ماهه به سوی مریخ هستند که قرار است در سال 2013 انجام بگیرد و تا کنون 700 نفر برای حضور در این پروژه به عنوان فضانورد اعلام آمادگی کرده اند.

به گزارش خبرگزاری مهر، هدف این پروژه مطالعه بر روی نحوه تغذیه و غذا رسانی به فضانوردان طی سفرهای چند ماهه به سوی مریخ است و قرار است در جزیره بزرگ هاوایی اجرا شود.

محققان این پروژه در جستجوی 6 داوطلب و 2 داوطلب پشتیبان هستند که در کپسولی شبیه سازی شده زندگی کنند و برای 120 روز تظاهر کنند که فضانورد هستند، با این همه حجم بالای داوطلبانی که برای حضور در این پروژه اعلام آمادگی کرده اند موجب شگفتی دانشمندان شده است.

ماموریت HI-SEAS بر روی تغییرات تنظیمات غذایی افراد طی گذشت زمان و در محیطی محدود که امکان دسترسی به غذای تازه محدود است، مطالعه خواهد کرد.

طی این دوره آزمایشی داوطلبان ترکیبی از غذاهای بسته بندی شده و غذاهایی که توسط خود داوطلبان تهیه خواهند شد استفاده خواهند کرد و میزان مصرف غذا، علاقمندی به غذا و سلامت و حالات روحی افراد مورد بررسی قرار خواهند گرفت.

وضعیت داطلبان کاملا به شرایط سفر به مریخ شباهت خواهد داشت برای مثال ارتباط با خارج از کپسول با تاخیر انجام خواهد گرفت و داوطلب تنها زمانی قادر خواهد بود کپسول را ترک کند که لباس کامل فضایی را به تن کرده باشد.

بر اساس گزارش MSNBC، این ماموریت شباهت زیادی به ماموریتی دارد که توسط آژانس فضایی روسیه و اروپا در سال 2011 انجام گرفت، این ماموریت با نام مریخ 500 روی 6 داوطلب برای 500 روز در محیطی شبیه سازی شده مطالعه کرد تا بحرانهای فیزیکی و روحی آنها را مورد بررسی قرار دهد.

عجیب ولی واقعی...
ما را در سایت عجیب ولی واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maniya kharidaniha بازدید : 230 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 16:53



هم زمان با رسیدن خورده سیارک اروس (Eros) به نزدیکترین فاصله از زمین، منجمان آماتور آماده می شوند تا گام های بزرگ علمی بردارند و در تهیه داده های علمی به دانشمندان و ژئودزین ها کمک کنند عجیب ولی واقعی...
ما را در سایت عجیب ولی واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maniya kharidaniha بازدید : 245 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 16:53

اخترشناسان با استفاده از تلسکوپ فضایی کپلر توانستند سیستم خورشیدی بسیار کوچکی را کشف کنند که از یک ستاره کوتوله سرخ و سه سیاره تشکیل شده است.

به گزارش خبرگزاری مهر، "جان جوهانسون" محقق موسسه علوم سیاره های فراخورشیدی ناسا می گوید این کوچکترین سامانه خورشیدی است که تا کنون کشف شده و بیشتر به سیاره مشتری و قمرهایش شباهت دارد تا یک سامانه خورشیدی. این کشف تاییدی دیگر بر تنوع نمونه سامانه های سیاره ای در کهکشان راه شیری است.


عجیب ولی واقعی...
ما را در سایت عجیب ولی واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maniya kharidaniha بازدید : 251 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 16:53

یک عکاس خلاق که به خاطر عکسهایی که از قطرات می گیرد شهرت دارد پس از هفته ها تلاش موفق شد در تصاویری کره زمین را در یک قطره آب جای دهد.

به گزارش خبرگزاری مهر، مارکوس راگوئل" عکاس آلمانی برای به دام انداختن کره زمین در یک قطره آب هفته ها تلاش کرد.


عجیب ولی واقعی...
ما را در سایت عجیب ولی واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maniya kharidaniha بازدید : 271 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 16:53

سلام.
امیدوارم پوزش بنده رو بابت تاخیر چندماهه ام پذیرا باشید.
برای جبرانش هم با چند عكس نجومی اومدم كه در ادامه ی مطلب میتونید مشاهدشون كنید...
عجیب ولی واقعی...
ما را در سایت عجیب ولی واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maniya kharidaniha بازدید : 228 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 16:53

این تصویر فروسرخ از تلسکوپ فضایی اسپیتزر ناسا، یکی از فعال‌ترین زایشگاه‌های ستاره‌ای کهکشان را به نام دجاجه-ایکس در صورت فلکی ماکیان (دجاجه) نشان می‌دهد که 4500 سال‌نوری از ما فاصله دارد.

عجیب ولی واقعی...
ما را در سایت عجیب ولی واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maniya kharidaniha بازدید : 253 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 16:53

چگونه نوترون‌هایی را که بین جهان ما و دیگر جهان‌های موازی جابجا می‌شوند، شکار کنیم؟

دانش‌های بنیادی - جهان‌های موازی از آن دسته مفاهیمی است که که اثبات آن بسیار دشوار است و کیهان‌شناسان علاقه زیادی به آن دارند. اکنون گروهی از محققان راهی یافته‌اند تا این پدیده را به صورت تجربی مشاهده کنند.

عجیب ولی واقعی...
ما را در سایت عجیب ولی واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maniya kharidaniha بازدید : 235 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 16:53

یک عکاس ۶۲ ساله اسکاتلندی که ۲۰ سال وقت خود را صرف عکسبرداری از شفقهای شمالی کرده توانسته است مجموعه ای شگفت انگیز شامل ۵ هزار عکس از ۳۵۰ شفق را در آسمان انگلیس گردآوری کند.

عجیب ولی واقعی...
ما را در سایت عجیب ولی واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maniya kharidaniha بازدید : 253 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 16:53

این عکس که توسط خدمه ایستگاه فضایی بین‌المللی گرفته شده، شفق شمالی را بر فراز کانال مانش نشان می‌دهد. روشنایی خیره‌کننده این پدیده طبیعی نتوانسته بر نور مصنوعی شهرهای لندن و پاریس غلبه کند.

شفق شمالی

عجیب ولی واقعی...
ما را در سایت عجیب ولی واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maniya kharidaniha بازدید : 180 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 16:53

بخش نجوم کودکان کویپر برای بچه هایزیر 10 سال وعلاقمند به نجوم راه اندازی شدهکه دارای موضوعات گوناگونی است مانند:

نقاشی

مسابقه

سرگرمی

آموزش

و...

حتما سر بزنین.

عجیب ولی واقعی...
ما را در سایت عجیب ولی واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maniya kharidaniha بازدید : 193 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 16:53

گروه کویپر قصد دارد تا با گروه های نجومی استان گیلان همکاری کند.

گروه هایی که می خواهند با این گروه همکاری کنند لطفا با شماره 09385877275 تماس بگیرند.

مدیر گروه نجوم کویپر رشت

نعمتی.

عجیب ولی واقعی...
ما را در سایت عجیب ولی واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maniya kharidaniha بازدید : 187 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 16:53

تیتان بزرگ‌ترین قمر شگفت انگیز و ناشناختۀ زحل، سراسر پوشیده از ابر ضخیمی از متان است. دمای سطح آن ۳۰۰- درجۀ فار‌‌نهایت و قطرش کمتر از نصف قطر زمین است که با طوفان‌های بارانی و دریاچه‌های متانش خود نمایی می‌کند. در منظومۀ شمسی به‌ غیر از زمین تیتان تنها مکانی است که سطح آن با مقادیر بسیار زیادی از مایع پوشیده شده است. عجیب ولی واقعی...
ما را در سایت عجیب ولی واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maniya kharidaniha بازدید : 177 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 16:53

این تصویر كه توسط منجم آماتور ساكن كالیفرنیا آمریكا، لری فن‌ولیت گرفته شده، حباب عظیم از گازهای درخشان را در سحابی NGC 7635 مشهور به سحابی حباب نشان می‌دهد كه 6 سال نوری قطر دارد.



عجیب ولی واقعی...
ما را در سایت عجیب ولی واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maniya kharidaniha بازدید : 168 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 16:53

با سلام خدمت همه دوستان عزیز و با عرض تسلیت به مناسبت ایام شهادت حضرت امام حسین (ع)،

چند ماهی بود به علت مشغولیت­های کاری و مشغله­های زندگی فرصت به روز شدن را نداشتم. از این بابت از همه دوستان و خوانندگان محترم به جدّ معذرت می­خواهم.

در ادامه، توجهتان را به بخش باقی­مانده از پست قبلی یعنی: «بازنگری معیارها» (از کتاب: پی­نکته­هایی بر جامعه­شناسی خودمانی، حسن نراقی، صص 45-49) جلب می­نمایم:

... این برنامه می­خواهد. یک برنامه­ی درازمدت و حساب شده بر پایه­ی معیارهای جدیدی که اصرار من هم در شناختن همین معیارهای جدید است... در امور نظامی هم همین طور است. همه­ی معادلات در هم ریخته؛ به این اظهارات آقای نیکسون رئیس جمهور متوفی آمریکا و نگرانی بیش از حدش در مورد افزایش قدرت نظامی رقیب در سال 1980 دقت کنید: «قیاس بودجه­های نظامی دو کشور به روشنی افزایش قدرت نظامی شوروی را نسبت به آمریکا نشان می­دهد، سی­آی­اِی مخارج دفاعی ما را در دهه گذشته 11 تا 12 درصد تولید ناخالص ملی برآورد کرده اما این رقم در شوروی به پانزده درصد می­رسد که قرار است تا دهه 1980 آن را به هیجده درصد تولید ناخالص خود برسانند...»

ولی شاید خود همین آقای نیکسون هم علی­رغم این نگرانی­اش باور نمی­کرد و شاید خودش را به باور نکردن زده بود که فقط چند سال بعد با افتتاح اولین فروشگاه زنجیره­ای معروف مک­دونالد در پشت میدان سرخ مسکو و تشکیل یک صف پنج کیلومتری از ساندویچ­خواهان (!!) مسکویی در مقابل آن، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به این پرابهتی! به یکباره و به مثل یک بادکنک از باد تهی شده، زمین­گیر شود. می­بینید که دیگر لشگرکشی­های آن­چنانی هم کهنه شده... جنگ، جنگ ابزارهای الکترونیکی است؛ جنگ اقتصاد است و علم و اطلاعات، و بالاتر از همه جنگ مغزهاست...

امروزه همین فروشگاه­های زنجیره­ای که از آن یاد کردیم و یا امثال آنها در طول فقط یک ماه آن­چنان درآمدی را برای صاحبان سهامش تولید می­کند که ده­یک آن را هم نادرشاه ما، با این همه بدنامی، در هندوستان نتوانست از جنگ­هایش به دست آورد. آن هم بدون ذره­ای خشونت و خون­ریزی...

اما هنوز در گوشه و کنار این جهانِ نوابغِ نظامی (!)، کم نیستند کسانی که علاقه­مندند ارتش­های چند صد هزار نفری داشته باشند که بی­سبب و با سبب جلو پایشان رژه بروند. غافل از این­که در دنیای امروز ای بسا یک چشم الکترونیکی، یک ابزار ماهواره­ای، کار ده­ها لشگر را می­کند. ... قدرت نظام­ها دیگر نه با تعداد نفوس­شان سنجیده می­شود و نه با عده­ی لشکریانشان. تعیین­کننده­ترین عامل علم است، دانش است، دانایی است.

... این ما هستیم که باید در مبارزه برای زنده ماندن، آن هم سرافراز زنده ماندن، با تمام قوا تلاش کنیم که طرح­ها و اعمال و تصمیم­های خودمان را بر پایه­ی اطلاعات فرسوده­ی «دایی جان ناپلئونیِ» از کار افتاده و کهنه قرار ندهیم. مسائل روز دنیا را پی­گیری کنیم اما احساساتی نشویم، و خردمندانه و واقع­گرایانه، با چشمان باز در پی خواست­های معقول و شدنیِ­مان برآییم.

...

متداول بود، و هنوز هم کماکان ادامه دارد، که کشورهای فرادست برنامه می­ریزند، نقشه­ها می­کشند تا کشورهای فرودست و ضعیف را به جان هم بیندازند تا بلکه بتوانند با فروش تجهیزات نظامی به لفت و لیسی برسند. ولی ببینید الآن دارد به تدریج روش­ها عوض می­شود؛ یعنی واقعاً عوض شده.

در داکار، پایتخت سنگال، پارسال خودم شاهد بودم از میان خیل انبوه سیاه­پوستانی که میکرب و مرض و گرسنگی از وجنات اکثریت­شان می­بارید از هر ده نفر ره­گذر تعداد قابل ملاحظه­شان موبایل­هایشان را دم گوششان گرفته بودند و به «حظ گوشی» مشغول بودند!! خوب، معلوم است وقتی که می­شود به کمک تکنولوژی با یکی دو دلار از پلاستیک یک موبایل «سبک جثه» ساخت و به این سیاه بخت برگشته به صد برابر قیمت فروخت دیگر چه دلیل دارد که کامیون و تانک بسازد؟ آن هم با آن عظمت و مشکل جابه­جایی­اش! ضمن این­که فعلاً اگر بتواند از فروش همان سنگین جثه­ها هم غفلت نمی­کند.

در صنعت هم همین طور. دنیای صنعت الآن سال­هاست به این نتیجه رسیده که به جای متمرکز کردن یک کارخانه عظیم صنعتی در یک­جا آن­ها را به صورت کارخانه­های کوچک­تر و حتی کارگاه­هایی با قابلیت جای­گیری در خانه­ی یک کارگر درآورد تا بعداً با جمع­آوری محصولات این کارگاه­های کوچک آن­ها را به اصطلاح زیر یک سقف مونتاژ کند.

... ببینید فقط از طریق کم کردن ساعت کار کارگران، ایاب و ذهاب، پرداخت­های اجباری تجمّع­ها چه صرفه­جویی­ها که نمی­کند! و چه بازارهای تازه­ای که در اختیار نمی­گیرد. حالا به کشورهای در حال توسعه!! نگاه کنید هر روز در روزنامه­هایشان بشارتی است بر افتتاح یا کلنگ­زنی بزرگ­ترین کارخانه­ی فولاد، بزرگ­ترین چرم­سازی! بزرگ­ترین ... و بزرگ­ترین و صدالبته همه با قابلیت بالای آلودگی محیط زیست و همه غیر اقتصادی، با کلی مسائل اجتماعی و کارگری و پی­آمدهای آن.

ملاحظه می­فرمایید که مثال­ها یکی دو تا نیست؛ با کمی تأمل خودتان هم به تعدادی دیگر از این معیارهای تغییر فرم داده پی خواهید برد ...

عجیب ولی واقعی...
ما را در سایت عجیب ولی واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maniya kharidaniha بازدید : 166 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 16:53

مطلب زیر به قلم آقای جعفر محمدی در تاریخ 6 آبان 1388 در سایت عصر ایران منتشر شدهکهبه دلیلارتباط آن با موضوع وبلاگ، متن آن را اینجا آوردم.

* * *

قرار است اعضای هیات مدیره یک شرکت بزرگ که چندین کارخانه تولیدی عظیم دارد ، برای یکی از کارخانه های زیرمجموعه، مدیرعامل تعیین کنند.

آقای "الف" کاندیدای احراز پست مدیرعاملی یکی از این کارخانه هاست که قطعات رایانه تولید می کند.

او تحصیلاتش را در رشته سخت افزار به اتمام رسانده، 20 سال سابقه کاری در این خصوص دارد و از کارگری در خط تولید تا مدیریت پروژه و سایر سمت های اجرایی و مدیریتی مرتبط را تجربه کرده است.

او مدتی مدیر عامل شرکت مشابه دیگری نیز بوده و در طول مدت مدیریت اش، ارزش سهام آن شرکت در بورس رشد قابل توجهی داشته است ولی به علل شخصی از آنجا بیرون آمده است.

آقای "الف"، فردی است درونگرا و به شدت کاری؛ زیاد حرف نمی زند، سخنرانی اش افتضاح است و مدام تپق می زند و بلد نیست مدام قربان صدقه بالا دستی هایش برود. کار ، برای او مهم ترین چیز است و البته نتیجه ؛ همکارانش به او لقب "اکتیو سایلنت" داده اند!

رقیب او برای احراز مدیریت این کارخانه، فردی است به نام آقای "ب"؛ مردی خوش سخن که در همه مراسم ها، سعی می کند در ردیف اول بنشیند و هنگامی که رییس اش حرف می زند، طوری سرش را به نشان تایید تکان می دهد که رییسحتماً متوجه شود.

او حتی مواقعی هم که رییس حضور ندارد، از او تعریف می کند زیرا معتقد است که دیوار موش دارد، موش هم گوش دارد.

آقای "ب" مهندسی معدن خوانده و اخیرا نیز به دوستانش گفته است که در حال تحصیل دکترا در یک دانشگاه غیرحضوری خارجی است و به همین دلیل نامه هایش را با پیشوند "دکتر" امضا می کند.

او مدتی در واحد حقوقی یک کارخانه قند و شکر کار کرده، زمانی مشاور سیاسی استاندار بوده، چند سالی را عضو هیات مدیره یک باشگاه ورزشی بوده و مدتی است که امور مالی یک شرکت بزرگ لیزینگ رایانه را عهده دار است.

او از هر فرصتی برای ابراز علاقه به مدیرعامل شرکت و اعضای هیات مدیره استفاده می کند و آخرین بار، سه شنبه هفته گذشته بود که با یک دسته گل بزرگ به دفتر رییس هیات مدیره رفت و به منشی او گفت: آقای رئیس که تشریف آوردند، بفرمایید فلانی این برگ سبز را تقدیم کرد برای عرض تبریک روز تولد!

او سعی می کند تا از علایق سیاسی، مذهبی و حتی ورزشی روسایش سر در بیاورد و خود را در این زمینه ها، همسان با بالادستی هایش نشان دهد.

اکنون، پرونده این دو نفر بر روی میز هیات مدیره شرکت است و در جلسه روز دوشنبه آینده ، یکی از آنها به سمت ریاست کارخانه تولید قطعات رایانه ای منصوب خواهند شد.

به نظر شما چه کسی بازی را می برد؟
آقای "الف" چون کارآمد است؟
یا آقای "ب" که ابراز وفاداری می کند؟

در یک جامعه رو به رشد یا توسعه یافته، حتما آقای "الف" رییس کارخانه می شود. در آنجا، کاری به عقاید فردی و ویژگی های شخصی افراد ندارند، مدیران ارشد نیز چون بر اساس لیاقت و شایستگی عهده دار سمت های ارشد شده اند، نیازی به تملق و ابراز وفاداری پایین دستی ها ندارند، بنابراین از مدیران زیرمجموعه های خود، کارآمدی و نتیجه مطلوب می خواهند . اینکه فلانی در خط سیاسی من است یا هر جا که می نشیند از من دفاع می کند یا وقتی مرا می بیند، فورا دست به سینه می شود و هر چه گفتم را بی چون و چرا اجرا می کند، در چنین جوامعی، موضوعیت ندارد.

اما در جهان سوم، تردید نکنید که قرعه فال به نام آقای "ب" می افتد چون اگر آقای "الف" که کارآمد و متخصص است سر کار بیاید، برای هیات مدیره - که خودشان نیز بر اساس شایسته سالاری منصوب نشده اند و در کار خود کم دانش هستند- دردسرساز می شود و اطاعت پذیر نخواهد بود.

متاسفانه و به صراحت باید گفت که یکی از مهم ترین علل عدم رشد مطلوب جامعه ما نیز این است که در آن برای احراز مدیریت های جامعه ، در اغلب مواقع نیازی نیست کارآمدی تان را ثابت کنید بلکه کافی است وفاداری خود را به اثبات برسانید، آن وقت بقیه مسایل خود بخود حل می شود!

از آنجا که انسان های فرهیخته، با به پشتوانه مقام علمی و شخصیت والای فردی شان، اساساً نیازی به تملق و ریاکاری ندارند، وارد عرصه چاپلوسی و عرض ارادت به این و آن نمی شوند و در نتیجه مدیریت امور را نیز به آنها نمی سپارند، اما کسانی که از فقدان دانش و فضیلت در خود رنج می برند، ناگزیر، این نقیصه را با زبان بازی و ابراز وفاداری و ریاکاری جبران می کنند و ره صدساله را یک شبه می روند و عهده دار مدیریت ها می شوند و نتیجه نیز جز فساد و عقب ماندگی و نخبه کشی در جامعه نیست و تا زمانی که وفاداری و ریاکاری جای کارآمدی و تخصص را در تقسیم مناصب و مدیریت ها اشغال کرده است، اوضاع رو به سامان نخواهد بود.

داستان آقای الف و آقای ب ، حکایت مکرر جامعه امروز ماست و هر گاه نسل "ب" ها رو به انقراض گذارد ، بدانید که "حرکت" در حال آغاز شدن است.

منبع: سایت عصر ایران http://asriran.com/fa/pages/?cid=88666

عجیب ولی واقعی...
ما را در سایت عجیب ولی واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maniya kharidaniha بازدید : 183 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 16:53

ضمن تبریک سالروز میلاد با سعادتپیامبر راستی ودرستی حضرت محمد(ص)

و ولادت حضرت امام جعفر صادق (ع)

مطلب زیر را یکی از دوستان ارسال نموده است.

در یک کشور فرضی و در یکی از ادارات دولتی تصمیمی مبنی بر احداث سایبان در پارکینگ خودرو گرفته شده و آگهی مناقصه منتشر گردید. نمایندگان سه شرکت، داوطلب اجرای پروژه شده و به ترتیب پیشنهادات زیر را برای انجام کار ارائه دادند.

نماینده شرکت کره ای با دوربین مخصوص و لپ تاپ به محوطه پارکینگ آمد و پس از انجام ارزیابی ها و محاسبات بسیار دقیق مبلغ پیشنهادی خود را به میزان ده میلیون واحد پول آن کشور فرضی ارائه داد. او در پیش فاکتور خود، ریزهزینه های عملیات را بدین منوال درج کرد بود: پنج میلیون برای مصالح، چهار میلیون برای دستمزد کارگران و یک میلیون برای سود شرکت.

نماینده شرکت چینی با یک عدد متر ساده، طول و عرض و ارتفاع آن محل را اندازه گرفته و سپس با ماشین حساب چند تا دگمه را فشار دادهو مبلغ هفت میلیون را پیشنهاد کرد. ریز فاکتور پیشنهادی او بدین شرح بود: سه میلیون مصالح، سه میلیون دستمزد کارگران و یک میلیون برای سود شرکت.

نماینده شرکت داخلی با اتکا به یک پشتیبانپا پیش گذاشت و بدون مقدمه و انجام هیچگونه محاسبه و اندازه گیری مبلغ دویست هفتاد میلیون را پیشنهاد کرد. بعد از باز شدن پاکت پیشنهادی شرکت های خارجی متوجه شد که یک صفر اشتباه تایپیست بود و پیشنهاد او بیست و هفت میلیون است. پس از تلاش فراوان و امتناع او از افشاء دانش فنی شرکتشریزهزینه های او به این قرار بود: ده میلیون بابت سود حاصل از صرفه جوئی ارزی، ده میلیون بابت تعرفه گمرکی و حمایت از صنایع و شرکت های داخلی، هفت میلیون بابت پرداخت به شرکت چینی جهت انجام کار. با تصمیم مسئولین تدارکات وبا ذکر مصلحت برای حمایت از صنایع داخلی، او برنده مناقصه شد!!

راستی کسی تا به حال گفته چه موقع یارانه ای که مردم به دولت به شکل تعرفه های گمرکی و حمایت از مصرف کننده، و به صنایع داخلی بابت خود کفائی می پردازند، باید قطع شود؟

اگر کسی ادعا کند، این تعرفه ها بابت رشد صنعت ملی می شود، لطفا بفرماید این چندین هزار میلیارد تعرفه ای که از ورود خودرو گرفته می شود، چقدر موجب رشد ایران خودرو و عدم وابستگی کشور شده؟ آیا می دانید به عنوان مثال تولیدات ایران خودروبه جای مصرف 6 لیتر بنزین در صد کیلومتر که از مشخصات یک خودرو ارزان قیمت خارجی است حداقل12لیتر بنزین در صد کیلومتر مصرف می کنند، که ضمن اتلاف سرمایه صاحب خودرو موجب آلودگی هوا و تبدیل ایران به بزرگترین وارد کننده بنزین منطقه می شود؟

آقای دکتر دمینگ در یکی از سخنرانی هایش در ایالات متحده می گوید: "در راستای حمایت از صنایع و تولیدات داخلی و به جای پرداختن به مقوله اساسی کیفیت، اگر بخواهیم صرفاً به تصویب مقررات سفت و سخت و بستن تعرفه های سنگین گمرگی بسنده کنیم، نتیجه ای نخواهد داشت مگر ترویج بی لیاقتی در سطح ملی."

عجیب ولی واقعی...
ما را در سایت عجیب ولی واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maniya kharidaniha بازدید : 179 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 16:53

در دو پست قبلی، پنج عامل از عواملی که از سوی روشنفکران ما به عنوان عامل اساسی عقب­ماندگی­مان مطرح شده، یعنی: نظام سلطنتی، حاکمیت هزار فامیل، نفت، موقعیت سوق­الجیشی کشور و بی­سوادی مردم، مورد نقد و بررسی قرار گرفت. در این پست به بررسی عامل «استعمار» و پاسخ به این سؤال که آیا مهم­ترین عامل عقب­ماندگی ما استعمار بوده یا نه، می­پردازیم.

دکتر علی محمد ایزدی در کتاب خود «چرا عقب­مانده­ایم؟» (صص 46-50) به نقد این دیدگاه که «استعمارگران عامل اساسی عقب­افتادگی ما هستند» پرداخته و در این رابطه چنین نوشته است:

«احتمالاً وجود دولت­های استعمارگر به عنوان عامل اساسی عقب­افتادگی، بیشترین طرفدار را در بین روشنفکران ایران دارد. طرفداران این نظریه معتقدند کشورهای استعمارگر که سمبل آنها انگلستان دیروز و آمریکای امروز هستند، برای حفظ بقای خود نیاز دارند که چرخ اقتصادشان به طور دائم با سرعتی پرشتاب بچرخد تا گرفتار بحران و در نهایت سقوط نشوند. برای این منظور، کم و بیش همراه با سایر کشورهای صنعتی غرب تلاش می­کنند تا کشورهای دیگر را به هر شکل که شده است اسیر و برده خود نگه دارند تا بتوانند آنها را از دو جهت استثمار کنند: یکی با سرمایه­گذاری در آن ممالک و استفاده از منابع طبیعی و کارگران ارزان قیمت، و دیگری با انباشتن بازار آنها از محصولات بنجل.

برای حصول این منظور است که با دخالت­های نامشروع خود کنترل حکومت­های این­گونه ممالک را در اختیار می­گیرند. بدین ترتیب که با فشارهای تبلیغاتی، تطمیع، تهدید و عندالاقتضا کودتا و یا هر کار ممکن دیگری فاسدترین افراد را در رأس هیئت حاکمه نگه می­دارند و به دست آنها ارتش و اقتصاد آن کشور را در اختیار می­گیرند و بر مردمش سوار می­شوند و با اجرای برنامه­های فرهنگ استعماری و فاسد کردن مردم، امکان سواری کشیدن از نسل­های آینده­شان را فراهم می­کنند. طرفداران این عقیده مثال­های بازر و روشنی که غیر قابل انکار است ارائه می­دهند. در حقیقت، به گواهی تاریخ گذشتگان و تجربیات عینی دنیای موجود، کشورهای استعماری هرجا که توانسته­اند ملت­های دیگر را به زیر سلطه درآورده­اند. معذلک، با عنایت به دلایل زیر، کشورهای مذکور علت­العلل بدبختی ما نیستند.

درست است که سالیان دراز انگلستان و روسیه و بعد از آن آمریکا بیش از سایر کشورهای خارجی در ایجاد و حفظ حکومت­های قلدر و فاسد ایران رأساً دخالت داشته­اند و درست است که دخالت ناروای آنها در ایران آن­قدر گستاخانه بوده که دیگر جای هیچ دفاعی برای خود باقی نگذاشته­اند، ولی باید پذیرفت که برای کشورهای استعماری که مقاصد خاص اقتصادی و بهره­کشی دارند، فرق نمی­کند که قربانی آنها آلمان و ژاپن باشد یا ایران و کره، کشورهای آمریکای لاتین باشند یا کشورهای قاره افریقا، هر نقطه مناسب بود لنگر می­اندازند و هرجا بیشتر خوش گذشت بیشتر می­مانند. و این امری بسیار طبیعی است.

آلمان و ژاپن بعد از جنگ بین­الملل دوم کشورهایی شکست خورده در جنگ همه چیز خود را از دست داده بودند. مخصوصاً آلمان وضع فلاکت­باری داشت. نه تنها کارخانه و کارگاه قابل ملاحظه­ای که سالم مانده و تولیداتی داشته باشد، نداشت بلکه اکثر خانه­های مسکونی مردم زیر بمباران از بین رفته و به تل خاکی تبدیل شده بود. خرابه­ای بود که قحطی و گرسنگی در آن بیداد می­کرد.

آمریکای ثروتمند تاجر مسلک به نام کمک به مردم و به نام تجدید حیات اقتصادی، اما در حقیقت اگر نگوییم صد در صد ولی مسلماً با انگیزه نفع­طلبی، در آلمان و ژاپن سرمایه­گذاری کرد تا از کارگران متخصص ارزان قیمت آنجا استفاده کند، بازار آنها را شاید برای مصرف مصنوعات و محصولات خود قبضه نماید و در ضمن ملتی سیر و قوی در برابر کمونیسم شوروی علم کند. صرف­نظر از هر نوع انگیزه­ای که آمریکا برای این کار داشت، بعد از گذشت مدت ناچیزی در برابر تاریخ ملت­ها، این ژاپنی و آلمانی بود که عملاً از سرمایه­گذاری آن کشور بهره برد و خود را از خاک مذلت بیرون کشید و گرد و غبار فقر را از سر و روی خویش زدود و امروز هر دو کشور از رقبای بسیار سرسخت اقتصاد آمریکا به شمار می­روند.

در حالی­که در تمام مدت بعد از جنگ جهانی تا قبل از انقلاب، به استثنای سال­های آخر، آن هم جزئی، آمریکا در ایران سرمایه­گذاری قابل ملاحظه­ای نداشته و در نتیجه کارگران ایرانی را استثمار نکرده است. ایران هم منحصراً بازار فروش مصنوعات و محصولات آمریکایی نبوده بلکه بازاری برای فروش فراورده­های خیلی از کشورهای دیگر دنیا از جمله ژاپن، آلمان، اسرائیل، فرانسه، اروپای شرقی و ... بوده است. ولی در عین حال تقریباً در تمام نیم قرن گذشته انگلیس و آمریکا حامی و ارباب بی­چون و چرای شاه در همه جا بودند و آمریکا تسلط کامل خود را بر ارتش و سیاست ایران حفظ کرده بود و از پایگاه­های نظامی ایران برای کنترل حرکات روسیه شوروی استفاده می­کرد.

سؤالی که در اینجا مطرح می­شود این است که چرا آمریکا با آن همه سرمایه­گذاری که در آلمان و ژاپن شکست خورده خرد و خمیر شده کرد، نتوانست تسلط خود را برای استثمارشان حفظ کند و آن را ادامه دهد، ولی در ایران بدون سرمایه­گذاری توانست؟ پس علت، وجود آمریکا نیست، چیز دیگری است که امکان حضور انگیس پریروز را آن شکل، و حضور آمریکای دیروز را به آن ترتیب، در ایران فراهم کرده بود و اگر به خود نیاییم شرایط حضور قدرت دیگری را برای فردا آماده می­کند.

دلیل دیگری که حضور کشورهای استعماری مانند آمریکا را نباید علت اصلی عقب­ماندگی و فلاکت ایرانیان دانست این است که در زمان حکومت دکتر مصدق همین خیال را درباره انگلستان کردیم و به همین خاطر آنها را به دریا ریختیم و بعد هم راحت و فارغ­البال منتظر ماندیم همه چیز درست شود. ولی ـ همان طور که دیدیم ـ نه تنها چیزی درست نشد بلکه به فاصله کوتاهی وضع بدتر شد. یعنی به جای استعمار پیر و فرتوت انگلیس استعمار جوان و پر انرژی آمریکا آمد و جانشین آن شد و به مراتب خشن­تر و علنی­تر سلطه خود را بر ایران اِعمال کرد.

برشمردن این مسائل برای تبرئه انگلیس و آمریکا به خاطر آنچه در ایران کرده­اند نیست، چون مفاسد و مظالم آنها را در دنیا می­داند و بوی تعفنش عالمگیر شده است؛ برای این است که بگویم ما نباید به اطمینان اینکه کشورهای استعماری در این مملکت علت­العلل بدبختی­ها بوده­اند، از تحقیق اضافی برای درک علت واقعی صرف نظر کرده و انرژی و وقت خود را مصروف آزمودن تجربه شده­ها کنیم.

انگلستان، آمریکا، روسیه و یا هر کشور قوی دیگری که طبیعتاً می­خواهد از ضعفا بهره­کشی کند به خاطر خصلت و خصوصیت ذاتی خود این کار را می­کند. مثلاً لاشخور وقتی لاشه­ای باشد حمله می­کند و به سرعت آن را می­خورد؛ میکرب سل هر بدن ضعیف مستعدی را که بیابد، آن را مبتلا می­کند و اگر فرضاً در آن حوالی میکرب سل نمی­بود، میکرب دیگری بدن ضعیف را مورد حمله قرار می­داد. این نظام طبیعی آفرینش است که تا وقتی بدنی ضعیف است، مورد تهاجم میکرب­هاست. پس تا موقعی که ملت ما ضعیف است ـ ضعیف نه از نظر مال و منال، چون اولاً داشتن ثروت بدون وجود قدرت علمی و تربیت کافی برای حفظ آن، خود گاهی باعث تحریک طمع دیگران می­شود که بیشتر حمله کنند، ثانیاً داشتن مال، بی­خردان را تن­پرور و راحت­طلب و درنتیجه غیر متحرک و آسیب­پذیر بار می­آورد، که آن خود بلایی است عظیم­تر. ضعف از نظر فقدان و یا کمبود خلقیات حسنه و شخصیت انسانی؛ یعنی آن خلقیاتی که آلمانی و ژاپنی به یُمن آن در برابر مطامع آمریکایی­ها خود را حفظ کرد ـ تا موقعی که ما ضعیف هستیم نباید انتظار داشته باشیم توفیقی نصیبمان شود. انگلیس را بیرون کردیم، ولی به خود نیامدیم، آمریکا جانشینش شد. حال که آمریکا را بیرون کرده­ایم، اگر باز هم به خود نیاییم و درد اساسی را پیدا و درمان نکنیم، بعد از مدت کوتاهی ارباب دیگری جایش را می­گیرد. به قول معروف می­بینیم که آش همان آش است فقط کاسه­ها عوض می­شود و آشپزها تغییر قیافه می­دهند.

در اینجا مطلبی عنوان می­شود که شاید ما را برای رسیدن به هدف و درک علت بدبختی­هایمان کمک کند و آن اینکه گفته می­شود رفتار کشورهای استعماری آمریکا و انگلیس در کشورهایی مانند آلمان و ژاپن غیر از رفتارشان در ایران بوده است. اگر واقعاً چنین است، با عنایت به اینکه آمریکایی، آمریکایی است خواه در آلمان باشد و خواه در ایران، پس باید اختلافاتی در خلقیات ما نسبت به خلقیات ژاپنی­ها و آلمانی­ها باشد که باعث شده است آمریکایی نسبت به ما رفتاری متفاوت داشته باشد، و ما به دنبال پیدا کردن همان خلقیات هستیم. شاید علت اصلی همان باشد.

آنچه مسلم است همان­طور که شناخت عوامل آفت­زا و مرض­آور برای مبارزه با آفات و امراض ضرورت دارد، شناخت استعمار و خصوصیات کشورهای استعماری برای مبارزه با آنها لازم است. غافل شدن از خطر استعمار، به منزله کوچک شمردن خطر شیطان و نیروهای اهریمنی اوست. ولی باید توجه داشت شیطان­هایی که در قلب و روح و فکر ما رسوخ کرده و می­کنند، خطرناک­تر از شیطان­هایی هستند که به کشور و سرزمین ما وارد می­شوند. تمام بحث من این است که نباید شیطان­های خارجی، شیطان­های داخلی را از چشم ما دور نگه دارند، زیرا در حقیقت، دومی­ها هستند که ورود اولی­ها را ممکن می­سازند.»

----------

دکتر صادق زیباکلام نیز در کتاب خود «ما، چگونه ما شدیم؟» به طور مفصل به این موضوع پرداخته و این دیدگاه را که استعمار عامل اصلی عقب­ماندگی ما بوده، رد کرده است. در خلاصه­ی نظریه­ی ناشر کتاب که در پشت جلد چاپ سوم آن چاپ شده و آن را در پست «چرا درمانده ایم؟» نیز نقل کردیم، آمده است که:

«تفکر رایج در خصوص علت عقب­افتادگی ایران در گذشته خلاصه می­شود در پدیده استعمار. اگر در ایران شاهان خائن و مستبد قدرت را در دست داشتند، اگر رجال ما سرسپرده و وابسته بودند، اگر دولتمردان ما نالایق بودند، اگر در ایران عصر قاجاریه خبری و اثری از علوم و دانش­های جدید نبود،... مسبب همه این­ها استعمار بود که با ورود خود به ایران، ما را «ما» کردند. قدرت­های غربی و استعمارگران جلوی پیشرفت و توسعه ما را گرفتند.»

به عقیده­ی دکتر زیباکلام، استعمار، نه علت و عامل عقب­ماندگی، بلکه معلول و نتیجه­ی عقب­ماندگی ما بوده و در حقیقت این ما بودیم که بستر مناسبی برای ورود و موفقیت استعمارگران در ایران فراهم آوردیم.

عجیب ولی واقعی...
ما را در سایت عجیب ولی واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maniya kharidaniha بازدید : 195 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 16:53

(ادامه ی پست قبلی)

در این پست به نقد و بررسی سه عامل دیگر از عواملی که برای عقب ماندگی مان مطرح شده، از کتاب «چرا عقب مانده ایم؟» (صفحات 46-50)، می پردازیم.

3- منابع نفتی

وجود منابع نفتی را به شوخی یا جدی از عده­ای ـ حتی همین روزها ـ شنیده­ایم که ام­الفسادش می­دانند و می­گویند اگر این ماده متعفن را نمی­داشتیم، این همه مورد طمع کشورهای دیگر قرار نمی­گرفتیم و به خاطر آن دیکتاتورهای فاسد را بر ما تحمیل نمی­کردند و این چنین تسمه از گُرده­مان نمی­کشیدند، اگر نفت نمی­داشتیم، رضاخان بر ما سوار نمی­شد و آن همه فجایع بیست سال دیکتاتوری سیاه را نمی­دیدیم، اگر نفت نمی­داشتیم، مصدق را سرنگون نمی­کردند و شاه به ما تحمیل نمی­شد. و به طور خلاصه اگر نفت نمی­داشتیم، ما را مانند ترکیه رها می­کردند تا سرنوشتمان را به دست خودمان بگیریم... و با این طرز استدلال نتیجه­گیری می­کنند که نفت باعث تمام بدبختی­های ملت ایران بوده و هست و تا زمانی که تمام نشود، این گرفتاری­ها وجود دارد و خواهد داشت.

ابراز این نظریه و عنوان آن به نام علت اساسی عقب­افتادگی مردم ایران بیشتر به شوخی نزدیک است تا به جدی؛ زیرا با ملاحظه کشورهای پیشرفته­ای مانند آمریکا، کانادا و انگلستان که نفت هم دارند و کشورهای عقب­افتاده­ای مانند سوریه، اردن، مراکش، افغانستان و ترکیه که نفت هم ندارند می­توان قبول کرد که نفت علت بدبختی نیست.

نفت، به خصوص این روزها، حربه سخت برّایی است که با کمک آن می­توان کاری را که هزاران سرباز مسلح و مجهز طی ماه­ها جنگ و خونریزی نمی­توانند انجام دهند، در کوتاه­ترین زمان ممکن انجام داد. ... نفت نعمت خدادادی است که به اکثر کشورهای اسلامی به حد وفور عطا شده و در حقیقت، کلید موفقیت بسیاری از کشورهای صنعتی جهان است که در دست ماست. مسلماً وجود نفت نمی­تواند باعث عقب­افتادگی مردم ایران باشد.

4- موقعیت سوق­الجیشی کشور

موقعیت جغرافیایی کشور به عنوان دلیل عقب­افتادگی مردم ایران نیز نظریه­ای است که طرفدارانی دارد. این گروه می­گویند: ایران همیشه بر سر راه قدرت­های بزرگ جهان و جهان­گشایان بزرگ قرار داشته است. هر دیکتاتور و قلدری، هرجا قیامی می­کرده و پر و بالی می­گرفته، ایران را مسیر سُمّ ستور خود می­کرده است. ایرانیان همیشه در معرض خطرات غارت و قتل عام بودند. اگر بدبختی­های قرون گذشته و اثر حملات خارجیان به ایران را روی عقب­افتادگی امروزمان مؤثر ندانیم، در همین قرن اخیر در دوران قاجار گرفتار روسیه و عثمانی و انگلیس بودیم، بعد از جنگ جهانی اول گرفتار روس و انگلیس شدیم و حالا هم گرفتار اطرفیانمان هستیم. آنها نمی­گذارند ملت ایران جان بگیرد و خود را از عقب­افتادگی­ها نجات دهد. علت­العلل همه بدبختی­ها همین موقعیت جغرافیایی و سوق­الجیشی است و چون نمی­توانیم آن را تغییر دهیم، پس باید فقط با «کیاست و سیاست» حضرات صاحب قدرت را «فریب» دهیم و در بین قدرت­ها خود را حفظ کنیم.

قبول این موضوع به عنوان علت عقب­افتادگی، و حتی وجود چنین فکری در بین افراد مختلف و احساس این گونه حقارت و خواری، علت نیست، بلکه خود معلولی است ناشی از علتی که ما به دنبال یافتن آنیم. به هر تقدیر، چون فرهنگ ما مردم ایران طوری است که همیشه گناه را به گردن دیگران می­اندازیم و حتی برای یک لحظه تصور این که ممکن است تقصیر خودمان باشد به مخیله­مان خطور نمی­کند، و چون برای یافتن راه حل مشکلات همیشه به دنبال کوتاه­ترین آن ـ حتی اگر بی­معنی­ترین آن باشد ـ می­گردیم، پس آسان­ترین راه این است که علت­العلل را موقعیت سوق­الجیشی معرفی کنیم و چون به حق قابل تغییر نیست پس باید عقب­افتادگی را مثل یک نقص عضو بپذیریم. تنها مشکلی که باقی می­ماند این است که چطور می­توانیم با «کیاست و سیاست و فریب» یا در حقیقت با «کلک و دروغ و تقلب»، خود را بین قدرت­ها حفظ کنیم؛ یعنی همان روشی که معمولاً در زندگی عادی و یومیه­مان با هموطنانمان در پیش گرفته­ایم.

واقعیت این است که موقعیت­های خوب جغرافیایی، مانند یک بزرگراه تجاری مثل راه ابریشم، می­تواند برای صاحبان فهمیده و مدبر یک کشور، ثروت و برکت آورد، نه بدبختی و نکبت. بنابراین علت­العلل عقب­افتادگی و بیماری اجتماعی را باید در جای دیگر پیدا و درمان کرد.

5- بی­سوادی مردم

عده دیگری بی­سوادی مردم را علت اصلی همه بدبختی­های جامعه می­دانند. اینها می­گویند اگر مردم باسواد بودند، کتاب و روزنامه می­خواندند و از حقایق و آنچه می­گذرد مطلع می­شدند، مسلماً تن به این همه خفت و خواری نمی­دادند و هر قلدر و دیکتاتوری نمی­توانست سالیان دراز بر آنها حکومت کند. به خاطر بی­سوادی مردم است که دیکتاتور می­تواند خود را ناجی معرفی کند و آنها را بفریبد، در عین حال که چماقش را بر سرشان می­کوبد.

با اینکه داشتن سواد کلید موفقیت و پیشرفت و نجات از عقب­افتادگی است، ولی فقدان آن نمی­تواند علت اصلی بدبختی­های جامعه ما و مخصوصاً دوام و بقای آن در اعصار مختلف باشد، زیرا:

اولاً، داشتن سواد هیچ گونه ضمانتی برای خواندن کتاب و روزنامه مناسب به منظور اطلاع از حقایق و واقعیات به وجود نمی­آورد. در جامعه­ای که کتاب­ها و روزنامه­های حقیقت­نویس بسیار نادر است، فرض کنیم که همه مردم هم باسواد باشند. آنها فقط کتاب­ها و روزنامه­هایی را می­توانند بخوانند که در اختیارشان قرار دارد. آنها هم که در زمان شاه و پدرش کنترل می­شدند، توسط چه کسانی کنترل می­شدند؟ توسط کسانی که نه تنها باسواد بودند، بلکه اکثراً تحصیلات عالیه دانشگاهی داشتند و صاحب درجات دکترا و مهندسی و ... بودند. ... نه تنها در زمان طاغوت، بلکه در همین حکومت اسلامی نیز گردانندگان روزنامه­ها که مطالبشان گاه چندان هم با واقعیت وفق نمی­دهد، همین باسوادان هستند. هرچه دروغ بزرگ­تر و تهمت ناجوانمردانه باشد، روزنامه­های آنچنانی، حروف درشت­تر و جای مناسب­تری را به آن اختصاص می­دهند. در مقابل، چه بسیار افراد کاملاً بی­سوادی را می­شناسیم که یا مطلقاً سواد خواندن و نوشتن ندارند و یا اگر دارند، چند کلاس ابتدایی بیشتر نخوانده­اند، ولی با دریافت ارشاد و تعلیمات صحیح از والدین خود انسان­هایی واقعی شده­اند؛ یعنی باتقوا هستند، حقیقت­جو و حقیقت­گو هستند، خیرخواه و مفید هستند؛ ...

تاکنون مردم ایران بدبختی­های فراوانی از ناحیه تحصیل­کرده­های باسوادِ خارجه رفته­شان متحمل شده­اند، آن­قدر که شاید یک هزارم آن را هم از دست بی­سوادان خود ندیده­اند. ...

ثانیاً، با اینکه داشتن سواد خوب است، ... و برای نجات از عقب­ماندگی­ها ضروری است، ولی به هر تقدیر، حکم چاقویی را دارد که جراح مغز، می­تواند آن را برای معالجه شخص بیمار به کار برد، یا آدم بی­مغزی برای آجین کردن حسین فاطمی. چرا چنین است؟

-----------

در دو پست بعدی به بررسی این موضوع خواهیمپرداخت کهآیا هریک ازاستعمار و دین اسلام می توانند مهم ترین عوامل عقب ماندگی مان باشند یا نه؟

عجیب ولی واقعی...
ما را در سایت عجیب ولی واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maniya kharidaniha بازدید : 173 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 16:53